مقابلۀ مسوده با اصل. مطابقه. معارضه. رجوع به مقابله کردن و واخوان شود، دوباره خواندن. (از یادداشتهای مؤلف) ، قپانی را با قپان دیگر درست و راست کردن. (از یادداشتهای مؤلف)
مقابلۀ مسوده با اصل. مطابقه. معارضه. رجوع به مقابله کردن و واخوان شود، دوباره خواندن. (از یادداشتهای مؤلف) ، قپانی را با قپان دیگر درست و راست کردن. (از یادداشتهای مؤلف)
مصادره. (منتهی الارب). جریمه گرفتن. دریافت خسارت: بگربه ده دل و عکه سپرز و خیم همه وگر یتیم بدزدد بزنش و تاوان کن. کسائی. هلاهل است خلاف خدایگان عجم بجز بجان نکند مر چشنده را تاوان. عنصری. رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود. ، مجازاً، عیب گرفتن: تا ندانی کار کردن باطلست از بهر آنک کار بر نادان و عاجز بخردان تاوان کنند. ناصرخسرو. و خورشید عارض نورگسترش روشنی بر ماه دوهفته تاوان میکرد. (تاج المآثر)
مصادره. (منتهی الارب). جریمه گرفتن. دریافت خسارت: بگربه ده دل و عکه سپرز و خیم همه وگر یتیم بدزدد بزنْش و تاوان کن. کسائی. هلاهل است خلاف خدایگان عجم بجز بجان نکند مر چشنده را تاوان. عنصری. رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود. ، مجازاً، عیب گرفتن: تا ندانی کار کردن باطلست از بهر آنک کار بر نادان و عاجز بخردان تاوان کنند. ناصرخسرو. و خورشید عارض نورگسترش روشنی بر ماه دوهفته تاوان میکرد. (تاج المآثر)